«ولا تکن من الغافلین»


«ولا تکن من الغافلین»

جمعه 21 صفر 1437 -در مسیر بازگشت از سفر اربعین‌

پرهیز از غفلت؛ ماجراهای سفر را بنویسیم

بله در سفر های قبل هم خدمت دوستان عرض شد که« مراقب غفلت باشیم ». نکنه غفلت ما رو از حال و هوای قله های تجربه شده در سفر دور کنه. پیشنهاد شد که اگر دوستان مایل هستند گاهی موضوعات سفر رو برای خودشون بنویسند، بله یکبار دیگه سفر رو برای خودمون مرور کنیم، یکبار دیگر بنشینیم و از « ب بسم الله » سفر رو برای خودمون بنویسیم، نوشتن به ما توجه میده. از مقدمات سفر ذکر کنیم، خدایا! تو قبل از سفر برای من سفره ای فراهم کردی، در اون سفره غذاهای عالی گذاشتی که من روآماده ی این سفر کنی. خدایا من به دنبال بازیگوشی بودم و تو قبل از سفر من رو کشوندی بر سر سفره ی استغاثه، قبل از سفر من رو کشوندی به این که سر به سجده بگذارم و استغاثه و دعا کنم، خدایا! برای تو مهم بوده. اینها رو بنویسیم برای اینکه برامون بمونه. بعد ماجراهای در سفر رو بنویسیم که خدایا ما رو به کاظمین بردی و ما در کاظمین به اون شکل از ما پذیرایی کردی. حرم امیرالمومنین علیه السلام رو ذکر کنیم، دوستان تجربیاتی خداوند در این سفر محبت کرده که معلوم نیست دوباره توفیق پیدا کنیم. قله هایی در حرم امام حسین علیه السلام و پیرامون حرم، وارد شدن به فضاهای عالی از استغاثه، از سربازی. بله یک کوهنورد وقتی میره کوهنوردی، تلاش میکنه و یک ارتفاعی رو بالا میره، مثلا میرسه به ارتفاع هفت هزار متری و در ظاهر هم چیز خاصی بدست نمیآره، برمیگرده و میآد پائین، این برای او قیمت داره. شاید از نظر شما خیلی هم مطلب در اون نباشه ولی برای او قیمت داره، میبینید چندین ماه از این ماجرا ذکر میکنه، چرا؟ چون انسان فطرتاً خواهان ارتفاع هست، ارتفاع برای انسان قیمت داره، انسان وقتی ارتفاع رو تجربه میکنه براش جلب توجه میکنه. حالادر کوهنوری ارتفاع مادی هست، دوستان! آیا در سفر ارتفاع روحی تجربه شد؟ اگر تجربه شده نگذاریم غفلت ما رو بگیره. به خودمون تذکر بدیم « ولا تکن من الغافلین، ولا تکن من الغافلین »؛ غافلین پیرامون ما زیاد هستند، تو از اونها نباش. فلانی و فلانی اطرافم اینجوری فکر میکنند، اینجوری حرف میزنه اینجوری رفتار میکنه. این غفلت هست، به خودت تذکر بده« تو در زمره ی این رفتار ها و کردار ها نباش ». بله به یکی از قله های سفر رو که تجربه کردیم، به اون توجه کنیم و در اون ساکن بشیم، نگذاریم از اون بیرون بیاییم. در حرم امیرالمومنین علیه السلام ما از قله های سفر رو تجربه کردیم دوستان از اون حس و حال بیرون نیاییم، اگر اونجا برات قیمت داشته از اونجا بیرون نیا. در حرم امام حسین علیه السلام همینطور، در حرم اباالفضل علیه السلام همینطور، در حرم امام کاظم و امام جواد علیهما السلام همینطور. در علقمه از قله های سفر رو تجربه کردیم. خودمون رو در یکی از این قله ها حفظ کنیم.‌

سکونت در یکی از قله‌های سفر و مقام قرار دادن آن برای برخواستن

ببینید در قرآن مطرح هست که یک کسی که نماز میخونه اقامه صلاة میکنه جزء مصلین میشه. ولی کار قیمتی تر این هست که از نمازش محافظت کنه، یک کسی توفیق نماز پیدا میکنه ولی آیا میتونه از نمازش محافظت کنه؟ خداوند توفیق داد از نور اهل بیت علیهم السلام در این سفر بهره مند شدیم، هر کس به میزانی،در نگاه سربازی آیا این برای ما دغدغه بود و هست که" الان از این نور در مسیر اهل بیت علیهم السلام استفاده کنی ". لحظه ای رو از دست ندیم، از لحظه به لحظه استفاده کنیم، خدایا! توفیق دادی در سفر بودیم، الان در مسیر برگشت هستم، من در مسیر برگشت هم باید استفاده کنم، حالا که محبت کردی نور امام علیه السلام رو در این سفر بر ما قرار دادی، از فرصت استفاده کنم" خدایا! هنوز که شیطان وارد نشده و خدا توفیق داده من هنوز غافل نشده ام از این نور در مسیر اهل بیت علیهم السلام برای سربازی استفاده کنم ". خدایا! الان که دارم برمیگردم از فرصت استفاده میکنم و هرازگاهی حداقل از سلاح دعا در نور امام علیه السلام برای سربازی استفاده میکنم. عرض شد که اباالفضل علیه السلام حتی به اندازه ی یک آب خوردن حاضر نشد از سربازی دست برداره، ما با این معرفت در سفر آشنا شدیم، خدایا! من حاضر نیستم از سربازی دست بردارم، میشه به من این توفیق رو بدی؟ میشه تو کمکم کنی؟ کمکم کنی من غافل نشم. اباالفضل علیه السلام در اوج تشنگی شاید در ظاهر و با یک نگاه ظاهری اگر آب بخوره بهتر بتونه بجنگه،چون تشنگی بر او غلبه کرده و سخت شده اما فرصت نمیکنه. خدایا! میشه توفیق بدی من حداقل چند روز بعد از سفر در حال و هوای سربازی باشم؟ بله یکی از قله های سفر رو« مقام » خودمون قرار بدیم، جایی که از اونجا بلند بشیم، از اون نقطه تغییر کنیم. خدایا! تا چه زمانی در زندگی من قله هایی از محبت های تو باشه و من تغییر نکنم و من همچنان در خاک حرکت کنم و بلند نشم. خدایا! اینبار دیگه نمیخوام اینطور باشه، یکی از این قله ها رو انتخاب میکنم و از اونجا بیرون نمیآم، اینقدر اونجا میشینم، اینقدر اونجا ساکن میشم تا توفیق بدی من هم بلند بشم. وقتی اباالفضل علیه السلام در اوج تشنگی به اندازه ی زمان یک آب خوردن حاضر نیست، از نصرت امام دست برداره من چه طور غافل باشم؟ خدایا! کمکم کن، کمکم کن در یکی از این قله هایی که خودت محبت کردی ساکن بشم و از اونجا بلند بشم. تا چه زمانی سینه خیز در زمین باشم؟ یک سرباز نیاز داره به« قیام »، باید برای امام علیه السلام قیام کنه. خدایا! قیام من رو در یکی از این قله ها قرار بده، از یکی از این قله ها قیام کنم و بشه« مقام » من. خدایا! سفر خوبی به ما عطا کردی، بعد در این سفر برای ما مقدمات گذاشتی، بهترین نعمت ها رو در سفر برامون قرار دادی، خیلی بیشتر از اونچیزی که فکر میکردیم، خیلی بیشتر از اونچیزی که تصور میکردیم. خدایا! نکنه این سفر برای من یک تاریخ بشه، خدایا نکنه این سفر برای من یک تاریخ بشه، مثل یک تاریخ به این سفر بپردازم. یک روزگاری بیاد و بگم که یادش بخیر، یک روزی رفتم یک سفری و یک محبت هایی در اون بود، نکنه این سفر برای من یک تاریخ بشه. دست آورد های این سفر رو نقطه ی عطف قرار بده، یک روزی بیاد مطرح کنم که« من از این نقطه، از این قله ی سفر خداوند توفیق داد و از زمین بلند شدم و ارتفاع گرفتم، از این قله از سفر شروع کردم. » مراقب غفلت باشیم، الان که به شهر و دیار خودمون برگشتیم خدایا! نکنه غافل بشم. جسمم برگشته، نکنه روحم برگرده، نکنه قلبم برگرده، قلب و روحم در یکی از قله های سفر ساکن بشه تا قیام کنه. خداوند در سفر توفیقات زیادی به ما عطا کرد، توفیق نیاز بیشتر به امام زمان صلوات الله علیه. این یکی از توفیقات بسیار جالب سفر بود.‌

أللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم‌

مطالب مرتبط
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به بالقرآن است