سعی کردن برای ذکر موضوعات خدایی، نشاندهنده قیمت آن فضا برای فرد
بله مثلا خداوند توفیق داد ما مدتی در حال و هوای معارف بودیم و با دوستان جلسات معارفی داشتیم. ممکنه که یکی از دوستان بفرماید که چند مدتی هست که جلسه نیست، کم هست. به او گفته میشه که:" باشه، شما اهل ذکر باش. شما در بهترین حال و هوایی که بود و تو درونش بودی، سعی کن اونجا باشی".
ذکر ماجراها، نگهدانده فرد در عالیترین صحنه قبلی
اینکه این سعی رو داشته باشی نشون میده اون فضا برای تو چقدر قیمت داشته. اینکه موسی علیه السلام بعد از اون ماجرا در نماز هاش چقدر سعی کنه که اهل ذکر اون ماجرا باشه نشون دهندهی این هست که چقدر اون صحنه برای موسی علیه السلام قیمت داشته است. اون موقع جایگاهش، در یومی که اونجا« ساعة» هست، معلوم میشه.
اگر یک سال، دو سال برفرض عرض میکنیم که جلسه ای با دوستان نداشتیم انتظار چی هست؟ اینکه فلانی رو دیدیم همون حال و هوایی که در یکی از بهترین جلسات داشت( مثلا حال و هوایی که در سفرمشهد داشت) او رو در همون حال و هوا ببینیم و بگیم چقدر حال و هوای خوبی داره.
فلان دوستمون میفرماید که:" مدتی هست که جلسه ی معارفی نداریم ما اصلا به هم ریختیم".
در پاسخ گفته میشه؛" چرا به هم ریختی؟ چرا اهل ذکر نیستی؟ کس که اهل ذکر باشه به هم نمیریزه".
میگه:" آقا! جلسه نداشتیم و ما اصلا حس میکنیم که فاصله گرفتیم، سقوط کردیم".
گفته میشه:" چرا؟ آیا در کربلا بودی؟ نبویدی. آیا در نجف بودی؟ نبودی. آیا در مشهد بودی؟( خداوند توفیق داده و همه ی دوستان ما حداقل یکی از این مکان ها رو بودند) آیا شب قدر بودی؟ یک شب قدری بوده که باشی؟ یک جلسه ی معارفی بوده که بعدش بگی من بهترین فضا رو داشتم؟ چرا همونجا رو ذکر نمیکنی؟ و با این ذکر قلب و روحت همونجا باشه".
همین سفر کربلایی که خداوند توفیق داد و با دوستان بودیم برای اینکه آدم یک عمر حال و هواش رو خوب نگه داره کافی هست. و به امید این باشه که یک دوره ای خواهد آمد که مثلا فضاهای بهتری بیاد مثل همون« إِنَّ السَّاعَةَ ءَاتِيَةٌ».
خداوند اینجور میفرماید که باشه حالا فعلا قرار هست که بری با فرعون مذاکره کنی و مباحثه کنی و هدایتش کنی و اگر نشد اصلا جنگ کنی، فعلا با اقامه صلاة اینجا رو ذکر کن و یک دوره ای میآد که کلا کنار هم هستیم.
فردی میگه:" آقا ما یک سفر نرفتیم و دیگه حال و هوامون بهم ریخته، آقا دیگه جلسه ای نداشتیم حال و هوامون بهم ریخته". به اون فرد باید گفت که:" نه! گیر تو این نیست، گیر تو اهل ذکر نبودن تو هست، اگر اهل ذکر باشی این مسئله پیش نمیآد".
خداوند ابزاری مثل نماز قرار داده و همه مون موظف هستیم که به این موضوع بپردازیم خب آیا میپردازی؟ بله. خب وقتی این رو داری دیگه چه غصه ای داری؟ از این ابزار استفاده کن و سعی که اهل ذکر باشی و بهترین فضاهایی که داشتی رو ذکر کنی.
مثلا خدای نکرده میبینید که فلان دوستمون مطرح میکنه که من حس میکنم که از قرآن فاصله گرفتم.
میگیم:" چرا؟ آیا موقعیتی، جلسه ای، مکانی، زمانی بود که حس کنیم بیشترین بهره رو از قرآن بردی و بسیار به قرآن نزدیک شدی؟"
میگه:" که بله چندبار جلسه داشتیم و من احساس میکردم که الان درون قرآن هستم، قرآن خیلی برای من حی شده بود."
میگیم:" خب چرا فاصله گرفتی؟ چون که ذکر اون ماجرا رو از یاد بردی."
لزوم نوشتن ماجراهای سفر و ذکر آنها
حتی در این راستا در یک سفر اخیر مشهد اواخر سفر خدمت دوستان عرض کردیم که دوستان سه چهار نفری با هم دیگه بنشینید و این ماجرای سفر ها رو ذکر کنید، بنویسید، روی کاغذ بیارید.
الان نمیدونم چند نفر از دوستان اینکار رو انجام داده اند البته قرار بود اگر انجام دادند برسونند به یکی از دوستان و بعد ببینیم و بقیه هم استفاده ببریم.
این مطلب که خدمت دوستان عرض شد که:" بچه ها با هم سه چهار نفر بینشینید با هم ذکر کنید و یادداشت کنید حداقل کار هست، کار ساده ای بود. از دوستان نخواستیم که برید نماز بخونید تا ذکر کنید و بگن که سخت بود، نشد. عرض کردیم اینکار رو بکنید ثمره بگیرید."