تزکیه شویم به خاطر مهدویت


تزکیه شویم به خاطر مهدویت

معراج کنیم باروحمون در نماز، روح ما چقدر توان بالا رفتن داره؟

اول صبح ساعت چهار صبح راه بیفتیم بریم اهواز یا بریم یک جایی که نمیشناسیم یک جای دور، مسافت دوهزار کیلومتر...بریم؟خب بریم. ساعت چهار صبح میای میگی بریم؟جوری نمیگه.اگر اینجوری بگی میگن این دیگه کیه؟با این نمیشه رفت اصلا سفر.‌

چون اولین سوالی که میپرسن میگن چه جوری بریم؟چهار صبح چه جوری بریم؟ بگی چهار صبح بریم میگه چه جوری بریم؟با چی بریم؟کی بیدارمون کنه؟!!‌

وقتی مطالب رو مرور میکنی میگی من مثل نسیم عبور کنم. اول به آخرش نپردازی اول به همون اولش بپردازی، من باید مثل نسیم،روحم مثل نسیم باید بتونه حرکت کنه.‌

میگی خب حالاباشه اونجایی که میخوایم بریم چه جوریه؟مثلا فلان خیابونش دقیقاکجاست؟و...‌

میگم بابا!تو اول بپرس چه جوری بریم؟ بقیه بعدا، فعلا اینجاییم هنوز.تا اونجا رو بریم حالا،بعد در راه در موردش صحبت میکنیم،میزنیم از جی پی آر اس پیدا میکنیم!‌

اول بپرسیم من چه جوری برم؟اگر باید مثل نسیم از اونجا عبور کنم خب چرا مثل نسیم حرکتی در من نیست؟قرار نیست جسمم حرکت کنه ها!قراره روحم حرکت کنه،قرارنیست فکرم حرکت کنه،فکر قراره ابزار باشه و کمک بکنه،ولی قرارنیست فقط با فکر حرکت بکنم بلکه باید همه ی اینها(فکر و ذکر و همه ی اینها)منوط به حرکتی در روحم باشه،آیا روح من حرکت میکنه؟آیا روح من سبک هست؟ آیا روح من مثل یک نسیم به سمت یک فضای مثبت جریان پیدا میکنه؟خب این چه روحی هست که من دارم؟‌

خب این نکته ی اول میشه دیگه.به آقا سعید میگم چهار صبح میخوایم بریم اهواز و میخوایم دو صبح هم اونجا باشیم،قرار هم داریم،فردا جمعه است،نماز جمعه رو میخوایم اهواز بخونیم.‌

میگه با چی بریم؟میگم یه فلوکس جلوی خونه ی ما پارک هست،دیدی؟ با اون میخوای بریم.میگه بیخیال.‌

میگیم با رنو شما بریم،میگه با اون تا تاکستان هم نمیرسه.این نمیتونه اینها رو ببره.بله ما با چی میخوای بریم؟‌

در مورد نماز، آیا روح من میتونه بره؟اصلا اون فضایی که میخوام برم کجاست(به لحاظ ارتفاع عرض میکنم ها!) توی زمینه؟زیر خاکه(عمق)؟روی سطح زمینه؟ارتفاع داره؟در آسمانهاست؟درجاتش کجاست؟در چه درجه ای پیش خداست؟‌

میگیم قضیه بدتر شد،میگیم آقا سعید میخوایم با رنو شما بریم اهواز، اون هم با ارتفاع آسمانی پنج هزار متریش.میگیم بابا بیخیال دیگه،اون زمینش رو نمیتونه بره،افقیش رو نمیتونه بره،صعودیش رو هم بره؟‌

پس اول باید پای رفتن داشته باشیم،بله حالا اینرو درست کنیم،همزمان به معرفت فضایی که میخوایم بریم هم بپردازیم.بعد معرفت داشته باشیم،چون اگر معرفت نداشته باشیم،باز خطا میریم،ما قرار نبود بریم روی خاک در اهواز،بلکه قرار بود بریم در ارتفاع پنج هزار متری در اهوازویک موقعی اینهمه راه رو میریم اونجا،باز میبینیم،پای بالارفتن نداریم،چرا؟چون معرفت نداشتیم که جاش اینجاست،باید بشناسیم،باید معرفت پیدا کنیم که امام حسین(صلوات الله علیه)کیه؟کاروانش چیه؟چه فضایی رو حرکت کرد؟چقدر صعود کرد؟چقدر اوج گرفت؟چقدر بالارفت؟اینرو باید معرفت داشته باشیم.‌

بله همزمان وقتی پای حرکت برای خودمون درست میکنیم،معرفت هم برای خودمون ایجاد کنیم،یعنی به معارف اون فضا هم بپردازیم.به میزان معرفت و پای حرکتی که داریم،ما نزدیک میشیم،به این فضا.‌

مثلا ممکنه بگین با یه بالن بریم،یه بالن ممکنه به اون ارتفاع نرسه،ولی بالاخره به ارتفاع برفرض هزار متری که میرسه،باز از اون رنو بهتره.‌

روح ما چقدر توان رفتن داره؟معراج کنیم باروحمون در نماز، روح ما چقدر توان بالا رفتن داره؟جبرئیل وقتی به یک نقطه ای میرسه میگه من دیگه نمیتونم بالاتر بیام،اصلا بیام پرم میسوزه،بیام نابود میشم؟چرا اینجوریه؟اصلا ظرفیت فضا،اصلا من جنسیتش رو ندارم،من فضاش رو ندارم،من نمیتونم بالاتر بیام.(حالا اون از جنبه ی دیگری هست ولی از این جهتش برای ما هست)؛این روح ما ازآسمان اول میتونه بالاتر بره؟کجا گیرداره؟در چه چیزهایی محبوس شده؟این یک مسئله است نه؟‌

فکر بعنوان یک ابزارهست، کسی که روحش سبک هست ، به محض اینکه به کاروان فکر کنه روحش اونجاست،ولی وقتی روح من سنگینه نمیتونه بره

بله! عرض کردم فکر بعنوان یک ابزارهست،شما میتونی در این راستا بعنوان ابزار استفاده کنی،ولی همه ی کار نیست.یه کسی که روحش سبک هست ،روحش پاک هست،به محض اینکه به کاروان فکر کنه روحش اونجاست،ولی وقتی روح من سنگینه ،گیر داره،در زنجیر هست(خودم زنجیرش کردم)چه جوری بره اونجا؟نمیتونه بره،یعنی اون اثر رو نمیتونه اونجوری که باید بگیره.‌

گام اول در حرکت روحی؛ سبک شدن روح است با تزکیه روح که مشخصه اون؛ حس و حال و هوای خوب روحی است

مشخصه ی حرکت روحی؛‌

اینکه اول ما شروع کنیم به تزکیه روح،به اینکه اون زنجیرهارو باز کنیم،به اینکه روح رو سبک کنیم. اثرش اینجوری پیدا میشه،اینکه اون حس و حال و هوا در ما قرار میگیره،وقتی روحت سبک شد با تخیل، شما حس و حال و هوا پیدا نمیکنی،حس وحال و هوا اثریست که از روح به میرسه.اون موقعی که شما با خیال و فکر و اینها به زور بالاخره یک اثر روحی میگیری،و دوساعت حس خوب پیدا میکنی،بعد دو ساعت از بین میره،عرض کردم خدمت دوستان یک موقع روضه میری،یه مراسم میری، یه سخنرانی میری، یه چیزی میری،میگی دوساعت شارژ بودم،اصلا یه حس خوبی داشتم،اصلا رو هوا راه میرفتم ولی بعد حِسَّم رفت.در این مثال از روح اثر گرفت،بالاخره اون فضا باعث شد که اون روح رو بکشونه(یا حتی گاهی نور رو بکشونه)روح اثر بگیره،روح ما اثر بگیره از اون فضا،ولی چقدر باقی ماندنی هست؟‌

اونی که روحش سبکه میره در اون فضا و مدام اونجاست،با یک نمازش حسینی میشه تا نماز بعد حسینی بودن رو حفظ میکنه.شما میگی من در یک نماز حال خوش پیدا کردم،(من تعریفی از حال خوش نمیکنم)میگم حالا هرچی،تونستی تا نماز بعد اون رو حفظ کنی یعنی روحت سبکه،و در نماز بعد حالت(حس)رو بیشتر کنی؟حس حسینی بودنت بیشتر بشه،یعنی روحت سبکه.‌

اگر در هر زمانی یک حسین شنیدی روحت پرواز کرد،یعنی روحت سبکه، یعنی تزکیه شدی

اگر در هر زمانی(نه موقعی که یک ماه برما تمرکز میشه)اگر در هر زمانی یک حسین شنیدی روحت پرواز کرد،یعنی روحت سبکه،با یک حسین پرواز میکنی یعنی روحت سبکه،یعنی تزکیه شدی(در هر زمانی، در هرشرایطی روح شما زنجیر نیست بلکه به یک نخ بنده،نخی که با یک فوت پاره میشه،یعنی مثلا منتظر یک «حسین» هست. وبا یک «حسین» پاره میشه).این روح سبکه. این یک نشونه است.‌

یک صلواتی بفرستیم.‌

بله! ما باید ارتفاع بگیریم،همه ی ما ماجرای امام حسین(صلوات الله علیه)رو میشنویم،ولی مهم اینه که از چه ارتفاعی داریم میشنویم،همه دارن میشنون،همه ی عالم ماجرای ایشون رو میشنون،مهم اینه که از چه ارتفاعی میشنویم؟در چه سطحی هستیم و داریم این ماجرا رو میشنویم؟زیر زمین هستیم؟روی زمین هستیم؟‌

کیا روی زمین هستند؟جانوران،جانوران روی زمین هستند،ماجرای امام حسین رومیشنون،برای امام حسین گریه میکنند،ما در روایات زیاد داریم جانوران برای امام حسین(صلوات الله علیه)عزاداری میکنند،سطحشون کجاست؟روی زمین هستند،روی زمین این ماجرا رو میشنوند،عزاداری میکنند، گریه میکنند(حالا منظور از عزاداری سینه زنی نیست عزاداری خودشون) ماتم دارن، ما در روایات داریم.یعنی رفتار در درقبال این ماجرا رو نشون میدن،سطحشون هم کجاست،اون رفتار در قبال مطابق سطحشون هست،سطحشون روی زمین هست.‌

جنیّان هم ماجرای امام حسین(صلوات الله علیه)رو میشنون،عزاداری میکنند،عزاداری خودشون رو در سطح خودشون میکنند.‌

یک نکته بسیار مهم این هست که؛ من از چه سطحی دارم ماجرای امام حسین ع را میشنوم؟

من کجا هستم؟این خیلی مهمه،یک بحث بسیار مهم برای انسانهاست که باید به این فکر کنند که من از چه سطحی دارم اینرو میشنوم؟اینکه من یک رفتاری نشون میدم مهم نیست،خب همه دارن یک رفتاری نشون میدن،این که من دارم عزاداری میکنم مهم نیست همه دارن عزاداری میکنند،جانوران هم عزاداری میکنند،من کجا هستم؟من از چه سطحی و در چه طبقه ای میشنوم و رفتار از خودم نشون میدم،عزاداری میکنم؟‌

این اصلا یک بحث هست؛«طبقات رشد انسان»،«طبقات رشد عالم»،«طبقات درجاتی انسانها»،من در چه طبقه ای هستم؟‌

فرض کنید در بیابان دنیا، یک ساختمان طبقاتی بلند هست و من هم در بیابان این دنیا هستم «من در کدام طبقه از این ساختمان هستم»؟طبقه ی اول؟طبقه ی پنجم؟‌

ما باید بدویم تکلیفمون رو معلوم کنیم، این واقعا خیلی مهمه،من در کدام طبقه هستم؟قبل از مرگم در کدام طبقه میمیرم؟ طبقه ی چهار؟مثلادر طبقه ی دوم میمیرم،خب بعد از مرگم از طبقه دوم دارم خاصیت میگیرم.‌

چقدر انسانها بدون ورود به این طبقات میمیرن؟‌

این بحث ها که عرض کردم همه باهم ارتباط داره ، این بحث درجات طبقاتی انسان، اصل هست. همون بحث روحی که چند روزی است باهم داریم اینه که من باید برم بالا، من باید زنجیر ها رو باز کنم،حداقل برم در طبقه اول بگم از جرگه ی جانوران جدا شدیم،حالا یه طبقه اومدیم بالاتر،روی سطح زمین نیستیم.‌

آقا! شما ماجرای امام حسین رو میشنوی و گریه میکنی،میگی من بالاخره درجات دارم.خب اینرو که جانوران هم که همین کار رو میکنند،اینی که من ماجرای امام حسین رو میشنوم و گریه میکنم،هنر هست؟‌

ما گاهی در برخی از روایات و یا وقایعی که اتفاق افتاده نقل شده در تاریخ و جاهای مختلف که جانوران درنده به خاطر امام حسین(صلوات الله علیه)خوی درندگی شون رو برای چند لحظه کنار میگذارند،وقایع زیادی شنیدیم،مثلی یک شیری یک ببری یک گرگی مثلا میبینی،در یک فضایی اومده به دلیل ماجرای امام حسین(صلوات الله علیه) اون رفتار درندگیش رو نکرده.بعد این رفتار برای ما جالبه و با تعجب میگیم چقدر جالب.‌

ما از کجا داریم به این نگاه میکنیم؟کجای این جالبه؟این رفتار جانورهاست،دقت میکنید،کجای این جالبه؟این رفتار جانور هاست. اونها متاثر میشن از ماجرای امام حسین این رفتار جانور هاست(نه اینکه انسانها نباید متاثر بشن)ولی این سطح فقط ، رفتار جانور هاست،یعنی در جانرو ها هم هست فصل مشترک هست.است که افتخارنداره که برداریم تابلو کنیم راه بیفتیم.‌

رفتار روی سطح افقی هست،من این جوری حرکت میکنم،از مکه حرکت میکنم تا کوفه تا کربلا.یه حرکت امام حسین(صلوات الله علیه)در سطح بود، شد این وقایع،همزمان یک حرکت دیگر هم بود،چی بود؟‌

آیا من میتونم در محرم حرکتی به سمت اعلی علیین داشته باشم؟

یک حرکت از مکه تا کربلا بود(روی سطح بود با بسیاری از وقایع)همزمان یک حرکت از «اسفل السافلین بود به اعلی علیین»،چرا من در این مسیر نباشم؟آیا من میتونم در محرم حرکتی به سمت اعلی علیین داشته باشم؟جانورها در ماجرای امام حسین در همون دوران سال شصت و یک هجری،گریستند،زیاد روایت موجود هست ها!حتی اومدن به امام حسین گفتند که بیایم کمک کنیم؟امام (علیه السلام)نخواست،گریستند در این وقایعی که دیدند گریستند ولی در سطح حرکت کردند،از مکه تا کربلا حرکت کردند ولی در این سطح بودند،یاران امام(علیه السلام)جسمشون در این سطح حرکت کرد و روحشون از اسفل السافلین به اعلی علیین رفت(یک حرکتی با شیب تند به بالا).خب ما هم آیا میتونیم اینجوری حرکت کنیم؟اصلا باید اینجوری حرکت کینم دیگه.‌

با ابالفضل(علیه السلام)رفاقت میکنیم،خب نگاه کنیم به ایشون چه جوری بود؟خودمون رو شبیه تر کنیم،ایشون سبک بود،خیلی سبک بود،من هم باید سبک بشم.نه؟روح ایشون چقدر سنگین بود؟میگیم اصلا سنگینی اونجا واژه ی بی مفهومی بود، خب من هم سبک بشم.‌

بله این هدف و منظرمون باشه در ماه محرم،خودمون ررو سبک کنیم، تزکیه کنیم بالا ببریم.‌

تزکیه میشم تا برای مهدویت خاصیت داشته باشم.

برای چی میخوای خودت رو تزکیه کنی؟انسان باید رشدکنه.‌

نه! اینجوری هم نگاه نکن،حالا اینرو بگو ولی هدفت این نباشه،برای چی میخوای رشد کنی؟برای چی میخوای بری بالا؟برای چی میخوای تزکیه بشی؟میگی هدف غایی خلقت انسان کمال انسانهاست.‌

نه!این چیه؟میخوام رشد کنم، میخوام تزکیه بشم (قرآنی صحبت کنیم) بخاطر مهدویت، تا تزکیه نشم، مهدویت در من و بواسطه ی من تحقق پیدا نمیکنه، نه در من تحقق پیدا میکنه، نه من خاصیتی برای مهدویت دارم.تزکیه میشم تا برای مهدویت خاصیت داشته باشم.‌

چه طور خاصیت داشته باشم؟«َ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الحِْكْمَة»این مهدویت، « يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الحِْكْمَة»تزکیه بشم تا مهدویت جریان پیدا کنه«يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الحِْكْمَة»این سه واژه است؛« يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الحِْكْمَة».. مهدویت.‌

چرا برم بالا؟چرا تزکیه بشم؟بخاطر مهدویت. بخاطر خاصیت داشتن برای مهدویت.‌

خیلی ممنون‌

صلواتی بفرستیم.‌

مطالب مرتبط
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به بالقرآن است