بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیِمِ

آیا حضرت ابراهیم ع ستاره و ماه و خورشید را به عنوان ربِّ تَلَقّی کرد؟

چهار حالت برای جمله هذا رَبِّي در ماجرای حضرت ابراهیم علیه السلام

در ماجرای ابراهیم علیه السلام اونجایی که بحث دیدن کوکب، قمر و شمس توسط ابراهیم علیه السلام هست و اینکه ایشان بیان میکنه این مطلب رو که هذا رَبِّي[الانعام6: 76] ، اینجا چند حالت میشه معنا کرد. یه حالت معنا اینکه واقعاً ابراهیم علیه السلام اینجا اشتباه کرد. یه حالت معنای دیگر اینکه ابراهیم علیه السلام اینجا در محاجه با قوم بود. برای قوم می خواست استدلال بیاره. می شه گفت اینجا معنای هذا رَبِّي[الانعام6: 76] یک معنای حقیقی برای ابراهیم علیه السلام نیست. یک معنای دیگر که اینجا وجود داره اینه که گفته بشه اینکه ابراهیم علیه السلام اینجا که جمله هذا رَبِّي[الانعام6: 76] ، رو مطرح میکنه این هذا رَبِّي[الانعام6: 76] ، سوال هست، یک جمله خبری نیست بلکه سوال هست. یه معنای چهارم که میتونه اینجا مطرح باشه این هست که اون ضمیر هذا ضمیر اشاره هذا در هر سه مورد به کوکب، قمر و شمس برنمیگرده. ضمیر هذا مرجع اش چیز دیگری است. اینهم حالت چهارم.

سه دلیل قاطع بر ردّ معنای اول در جمله هذا ربّی

بررسی این حالت ها به این شکلِ که اون حالت اول که مطرح شد به دلایل متعدد نمی تونه درست باشه و به هیچ وجه درست نیست. به دلایلی که در همین فراز از آیات وجود داره و به دلایلی که خارج از این فراز از آیات وجود دارد که در خصوص مقام انبیاء علیه السلام هست، در خصوص خود ابراهیم علیه السلام است. ما در مورد ابراهیم علیه السلام داریم که وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكين [البقره2: 135] . ابراهیم علیه السلام به هیچ وجه و در هیچ زمانی از مشرکین نبوده. اگر ابراهیم علیه السلام برای لحظه‌ای، برای یک شبی، چند ساعتی، یا یک روزی، چند ساعتی، ستارگان، کوکب یا قمر یا خورشید رو به عنوان رب خودش تلقی کرده باشد، در اون چند ساعت مشرک بوده، ظلم عظیم کرده. چگونه می تونه یک فردی که از موقنین هست و خداوند در آیات قبلش می فرماید، وَ كَذلِكَ نُري‌ إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنين‌ [الانعام6: 75] ، جزء مشرکین بشه، ایشون اهل یقین شده، چگونه میتونه کسی که اهل یقین هست، بعد از این اهل یقین شدن، به مشرکین بپیونده؟! حتی برای لحظه ای. خب این نمی تونه اینجا باشه. نمیتونه این معنا درست باشه. ابراهیم علیه السلام باید چقدر آدم ضعیفی باشه شب قمر رو به عنوان رب تلقی کنه بفهمه اشتباه کرده، روز خورشید رو دوباره به عنوان رب تلقی کنه. یه بار اشتباه کردی دوباره چرا اشتباه می کنی؟ سه باره چرا اشتباه می کنی؟ یک اشتباه مشرک شدن رو تو چند بار تکرار می کنی؟! پشت سر هم. از یک آدم ضعیف هم یک چنین رفتاری برنمیاد. یه آدمی اگر یکبار یک بتی رو به عنوان رب تلقی کرده باشه بعد اون بتش بشکنه، نابود بشه، بفهمه که این بت ضعیف بود، دوباره بلند بشه بره یک بت دیگری را به عنوان خدا تلقی کنه، همه باید به عقل این آدم شک کنند. یه بار که تو دیدی یه بار این ضعف رو در این جا دیدی. تا اینجا الان دو دلیل آمد که این موضوع نمی تونه درست باشه. یک دلیل کلی بیرون از این فضا، مقام انبیاء ع و به خصوص مقام ابراهیم علیه السلام، توصیف ابراهیم علیه السلام که به هیچ وجه از مشرکین نبوده. 2- اینکه اینجا سه مورد پشت سر هم هست از یک عاقل بعید است که یک اشتباه را سه بار پشت سر هم تکرار کنه. 3- دلیلی که در این آیات هست أَفَلَ‌، فَلَمَّا أَفَلَ [الانعام6: 77] ، فَلَمَّا أَفَلَت [الانعام6: 78] ، خب ای ابراهیم تو نمیدونستی کوکبها آفل هستند؟! تو نمیدونستی خورشید آفله؟! الان اینجا فهمیدی؟! تو میدانستی آفل هست، دیگران هم می‌دانستند آفل هست، تو دلیل می آوری که آفل بودن نمی‌تواند ویژگی رب باشد. داری دلیل می آوری. تو امروز به خورشید نگاه کردی همین امروز که خورشید آفل شد، دیروز هم آفل بود، امروز که آفل شد امروز فهمیدی آفل بودن نمیتونه دلیل باشه، دیروز این رو نمیدونستی؟! آفل بودن رو که در کوکبها فهمیدی در ستارگان با نگاهت به ستاره فهمیدی که آفل بودن نمی تواند ویژگی رب باشد، این رو که میدونستی خورشید هم آفل هست دیگه چرا صبر کردی تا افول کنه بعد بگی نمیتونه باشه؟! دلایلش زیاد هست که ابراهیم علیه السلام اینجا نمیتونه اشتباه کرده باشه و این به هیچ وجه صحیح نیست، از ساحَتِ انبیا علیهم السلام هم دور هست، از ساحت ابراهیم علیه السلام هم دور هست. می مونه اون حالت های دیگه که باید بحث بشه.

تفاوت خواب و شهود انبیاء علیهم السلام با دیگران

این مطلب را توجه داشته باشید که خواب انبیاء، رویت انبیاء، مکاشفه انبیاء، شهود انبیاء، با خواب و مکاشفه و شهود دیگران، دیگران حتی از اهل عرفان، فرق داره. در خواب انبیاء غلط وجود ندارد. در شهود انبیاء تلاطم وجود نداره، نه در زمان شهود و نه در بعدش. آنها به هیچ وجه دچار تزلزل نمی شند، نه در زمان شهود و نه در بعدش. این مطلب مهم است. ما نمیتونیم با دیگران مقایسه کنیم، با اهل عرفان حتی بزرگان اهل عرفان مقایسه کنیم. یه کسی اهل مکاشفه میشه بعد به مکاشفاتی میرسه به موضوعاتی میرسه ممکنه بعد از مکاشفه تعاملش با دیگران دچار اختلال بشه، زمان ببره تا خودش رو میزون کنه و به یه خط صحیحی در ارتباط با دیگران برسه. این برای آدمهای دیگر است. برای انبیاء ع اینطور نیست. اینطوری نیست که انبیاء علیهم السلام به شهودی برسند به رویتی برسند بعد از اون خودشون رو گم کنند، زمان ببره تا خودشون رو پیدا کنند که کی هستند.