بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیِمِ

کلام الله تنها راه رسیدن به علم الله و عند الله

قرآن معرّف معلومات خداوند متعال و مقدمه معرفت به علم الله میباشد

یه نکته در مورد اینکه قرآن جایگاهش در عالم کجاست؟ قرآن از نگاه علم الله جایگاهش در معلومات خدا هست. یعنی قرآن معرف معلومات خداست. قرآن دربردارنده معلومات خداست. معلومات خدای متعال مقدم بر همه مخلوقات هست. معلومات خدای متعال مبتنی بر مخلوقات ایجاد نمیشه. معلومات خدای متعال حصولی نیست. بین هیچ دو معلومی تفاوت تقدم و تأخری وجود نداره. این طور نیست که بگوئیم چون فلان موضوع برای خدا معلوم هست پس فلان موضوع دیگر برای خدا معلوم هست. در رابطه بین معلومات خدا، اگر و اما وجود نداره، روابط شرطی وجود ندارد. تعلیل وجود نداره. یعنی در دایری معلومات صحبت می‌کنیم اینها وجود ندارند. قرآن معلومات خداست، بسیار از روابطی که الان ما در قرآن می بینیم وجود ندارند. این روابط اثرش چیز دیگری است. این روابط گفته نشده که بیان معلومات کند. این روابط گفته شده که بیان چیز دیگری کند. مثلاً بسیاری از روابط نحوی که در قرآن وجود دارد این ذیل مقوله کلام الله است ولی نه برای بیان رابطه معلومات خدا بلکه برای بیان موضوعات دیگری است. چرا عرض میکنیم؟ چون تکلم خدا علل و دلایل مختلفی داره، اهداف مختلفی داره. یکی از اهدافش معرفی معلومات خداست. یعنی شما به معلومات خدا معرفت پیدا میکنید و این آغاز و مقدمه معرفت به علم الله هست و حرکت به سمت علم الله هست. حرکت به سمت عالم شدن هست.

کلام الله، مسیر رسیدن به علم میباشد نه لزوماً با مصداق

اینکه مصادیق مقدمه فهم هستند آیا این میتونه درست باشه؟ یعنی شما اول باید مصداق رو ببینی که بفهمی. اینجا توضیح داره به این معنا که فهم یعنی چی؟ اوج یک فهم یعنی علم داشتن. مگر اینکه ما فهم رو به شکل دیگری معنا کنیم، مثلا بگیم فهم یعنی حس کردن. یعنی شما با اون پدیده مواجه می شوید. تعبیر شما هست ممکنه اینگونه باشه. اون موقع ما اشتراک لفظی داریم تفاوت در تعریف داریم. عرض می کنیم که اگر علم ملاک است اگر من قرار است که به علم برسم، مصداق مهم نیست. لزومی ندارد حتماً با مصداق به علم برسم. من از طریق کلام الله به علم میرسم. به علم ماکان و مایکون. به معلوماتی که مصداق اون معلومات هنوز نشده است. به معلوماتی که مصداق اون شده است و من ندیده ام. به معلوماتی که مصادیق آن به هیچ وجه تشابهی با مصادیقی که من تا امروز میشناسم هم نداره. هیچ وجه اشتراکی ندارند. من به اون علم پیدا می کنم. یعنی اینطور نیست که شما به یک معلومی میرسی، علم پیدا می کنی به یک چیزی، آن چیز را در مصداق تجربه نکردی، ولی چگونه آن معلوم را می فهمی؟ چون یه مشابهاتی، یه تجربه ای از برخی از مصادیق داری پس آن را می فهمی. شما معلومی را می فهمی که هیچ تجربه ای از هیچ وجه آن نداری. بله فهم معلومات عند الله دو راه دارد. راه اصلی اش یه دونه است، علم به کلام الله. علم از مسیر کلام الله. به وسیله کلام الله. علم به کلام الله یعنی به وسیله کلام الله.

در قرآن، معلوم شدن، لزوماً به تجربه یا به حس یا به شهود، نمیباشد

بله شما برخی از کلام الله را دریافت می کنید برای فهم این معلوم جدید، از تجربه ای که از سایر معلومات داشته‌اید، از مصداقی که از سایر معلومات داشته‌اید، از محسوسات داشته‌اید استفاده می‌کنید این معلوم رو یا به درستی حس می کنید یا نزدیک به اون موضوع تصور می کنید، تخیل می کنید. ولی از داشته هاتون استفاده میکنید برای تصور کردنش. از محسوساتی که داشتید، از ادراکات واقعی که داشتید، از آنها استفاده می کنید برای تصور کردنش. آیا علم الله، آیا معلومات خدا این اینطور هست؟ آیا این راه درست است؟ عرض می کنی این راه می تواند تا یک جاهایی اون هم بسیار پایین، تا یک مراتب بسیار پایین، کمی مورد استفاده قرار بگیره و خطا نباشه. ببینید عرض کنیم که ما الان از چی صحبت میکنیم؟ از علم، از معلوم شدن، از علمی که نظامی از معلومات هست، تعدد معلومات نظام مند در اون وجود داره و اون ها برای شما معلومند مجهول نیستند، ما از این داریم صحبت میکنیم. ببینید از حس کردن صحبت نمی‌کنیم، از لمس کردن صحبت نمی‌کنیم، از معلوم شدن آن چیزی که دیگری یا شما لمس کرده ای یا قرار است لمس کنی، از اینکه اون معلوم بشود صحبت میکنیم. عرض ما هم این است که اون حس کردن و لمس کردن اوج اتفاقی که باید برای شما رقم بزنه علم به اون موضوع است که بسیاری از ادراکات شهودی، اینکه عرض می کنیم یکیش شهوده. شهودی، لمس کردن، در محیط قرار گرفتن و غیرهم، لزوما شما را به آن علم نمی رسونه. اون چیزی که اونجا مهمه علم به اون موضوع و معلوم شدن اون موضوع در شما و برای شماست. در قرآن این معلوم شدن لزوما به حس کردن نیست، به شهود کردن نیست و تنها راه و راه اصلی، درستش اینه، و راه اصلی این نیست که شما به تجربیات از معلومات گذشته چیزی به دست بیاورید، این تجربیات را شما به دست آوردید عنوان علم براش زدید؟ عنوان علم را از قران گرفتید؟ عنوان معلوم بودنش رو از قرآن گرفتید ؟ یا اصلا قران شما رو راهنمایی کرد رفتید و برای شما معلوم شده و تجربه کردید؟ با راهنمایی قران رفتید سراغ موضوعی و برای شما معلوم شد؟ از این تجربیات لزوماً برای معلوم شدن یک علمی استفاده نمی‌شود.در علم خداوندی معلوم، معلوم هست نه به خاطر سایر معلومات. معلوم اونجا مقدمه ندارد. معلوم اونجا مؤخره ندارد، در معلوم شدنش. اونجا تعلیل وجود نداره. اونجا اگر و اما وجود نداره. اونجا رابطه شرطی وجود نداره، در معلوم شدن ها، اینها وجود نداره.

راه حرکت به سمت علم الله، از طریق کلام الله میباشد

وقتی که قرآن به رسول الله ص، حداقل در زمان قبل از خلقت انسانها و البته قبل از آن، تعلیم شد همه معلومات نزد رسول الله بود وقتی که بسیاری از این معلومات هیچگونه مخلوق ما به ازایی نداشتند. از نظر علم برای رسول الله ص وقتی آن مخلوق به وجود آمد با زمانی که به وجود نیامده بود، علم نسبت به اون مخلوق هیچ فرقی نداشت. به آن علم هیچگونه اضافه ای صورت نگرفت. معلوماتی در دایره معلومات خداوندی وجود دارد که شما به آن معلوم علم پیدا می کنید نه از طریق تجربه ها، نه با استفاده از تجربه ای که از معلومات گذشته و مصادیق گذشته داشتید بلکه به واسطه همان معلوم، به آن معلوم، علم پیدا می کنید. راه علم پیدا کردن شما تکلم خداست، تکلم اون معلوم بر شماست. شما به خاطر تکلم او معلوم است که به اون معلوم علم پیدا می کنید و عالم می شوید و ایجاد شیئی که مربوط به اون معلوم هست، خلقی که مربوط به اون معلوم هست بر علم شما، هیچ اضافه ای نمی آورد. ببینید الان ذهن ما فهم ما درگیر معلوماتی است که داریم و معلوماتی که از اون‌ها درکی داریم. درک تجربی داریم. درک حسی داریم. وقتی یک مفهومی یک معلومی برای ما مطرح میشه ما اون معلوم را به واسطه تجربیاتمون تصویر می کنیم. معلوماتی در دایره علم خداوندی وجود دارد بسیار که به هیچ وجه از آن چیزی که شما تجربه دارید تصویر نمی شود. اگر راه، فقط تصویر این باشه که ما باید با توجه به معلوماتی که داریم، معلوماتی که در واقع تجربه کرده ایم، معلومی برای ما معلوم بشود، موضوعی برای ما معلوم بشود، اون معلومات که اینجا به هیچ وجه تشابهی ندارند، هیچ وقت برای ما معلوم نمیشه. راه حرکت به سمت علم الله، از خلق الله به سمت الله نیست. راه حرکت به سمت علم الله از کلام الله به سمت علم الله است. ما باید با تکلم خدا به علم خدا برسیم. این ها جزء مبانی ماست و یکی از موضوعاتی که میتونه به این موضوع ربط داشته باشه و ما ربطش رو استفاده بکنیم نه به معنای کامل ربط داشته باشه، بحث همین ترویج هست. اونجوری که شما میخواهید برید و به یک معنا عند الله برسید. حرکت بسمت معنا عند الله از تجربیات معنایی شما نمیتونه باشه. از تجربیات ارتباط معانی و مصادیقی که شما داشته‌اید نیست. کما اینکه یک جایی میتونه این کمک کنه و تا یک جاهایی میتونه این درست باشه.